رویای بانوی ایل
خورشید نقره ای از پشت کوه های سر به فلک کشیده، سر بر می آورد و به هر آنچه که در دشت وسیع است، سلام هدیه میدهد. بانوی ایل شب را با رویای صبح خوابیده و حالا میخواهد رویایش را محقق کند. از تمام شدن داربافته ی قبلی زمان اندکی گذشته، که بانوی ایل چله دوانیده و تارها را به دور داری که در زمین ثابت شده، میپیچد. کم کم با هر گردش دوک، چله کشی را به نمایش میگذارد. چله کشی که تمام میشود، نوبت بستن چوب کوجی است. کوجی تارها را جفت جفت بهم می تاباند تا تارهای زیر از تارهای رو تفکیک داده شود. حالا باید چله ها را ثابت کند، طوری که چله ها نچرخد و بافتی یکدست را داشته باشد.
فضای ایل از حرارت و بوی رناس و نیل و… آکنده شده است. دیروز بود که دخترکان و مادران ایل، دوک به دست، حجم های پشم را می ریسیدند و به نخ بدل میکردند و حالا ریسیده ها باید رنگ و لعاب گل های دشت را بگیرد، قرمز، نیلی، زرد و… نخ ها در قلقل دیگ های مسی شخصیت تازه ی خود را می پذیرند و یکدست رنگ می شوند. حالا سطح دشت پرشده از کلاف های رنگ شده که ستیغ آفتاب به خشک کردن آن ها مشغول است.
رویای بانوی ایل
بانو زنجیره میزند. زنجیره مبنای بافت گلیمی است که بانو رویایش را در سر دارد. کلاف ها خشک شده است. مادربزرگ ایل کلاف ها را به گلوله های رنگین تبدیل می کند تا برای بافت آماده شوند. بانو دست میبرد بین تارها، و اولین نخ رنگین را با تارها در می آمیزد. نخ، عرض دار را، درمی نوردد و با صدای دفتین که در گوش دشت میپیچد، می نشیند در دامن تارها و یک رج شکل میگیرد. کوجی جابجا میشود. حالا رج بعدی جان میگیرد. فرشی زیبا و بدون پرز در حال تولد است.
گله گوسفندان ایل در حال بازگشت از چرا هستند، “نقش زیباییست، آن بز شاخدار سیاه.” می بافدش. در گذرگاه کوچ سروی را تکیه داده بود تا خستگی به در کند، “این هم نقش زیبایی است.” نامش را میگذارد سرو زندگی. کم کم نقوش هندسی سه گوش، لوزی، شش گوش و چهارگوش، ترمه و ترنج و … نیز پا به داربافته می نهند و دنیایی می شود رنگین و شاد و دلنشین.
روزها از پی هم میگذرند و بانو خم شده بر روی دار و تار و پود را به هم می تند. نقش ها خود را نمایان کرده و کار بافت گلیم تمام می شود. با زنجیره هایی که بانو در آخر کار می بافد. چِرت چِرت قیچی که چله های پایین و بالای دار را می چیند و گلیم را متولد می کند، شادی کودکانه ای را در فضای ایل می پراکند.
بانوی هنرمندِ ایل، گلیم تا شده را بغل می گیرد و به سیاه چادر می برد. حالا گلیم پهن شده در کف چادر، گرما بخش تن کودکان است و حس زیبایی، طبیعت و نقش را، در گوشه گوشه ی سیاه چادر کوچکش، پراکنده می کند.
نظرات کاربران